من ازت دوری میکنم و تو از چشمم میفتی داخل چاهی که به یه دنیای مجازی راه داره یه جا آروم میشینی به تماشا. با خودت میگی: این دیوونه هنوزم به آینده ی بهار این سالهای تکراریش امیدواره با اینکه بین دریایی از متغییرهایی که همیشه میگفت ازشون بیزاره داره خفه میشه.
میگم بین خودمون باشه من صداشو میشنوم اون اینو نمیدونه: بهتر، اینطوری واقعی تر میشه. با خودم میگم: آخر چاه این سالای تکراری به آسمون راه داره کاش میشد بهت توضیحش داد که این تئاتری که داری میبینی هیچیش واقعی نیست نویسنده اش هروئینی بوده. پاشو از رو صندلیت پاشو که تا آسمون خیلی راهه
برای خیلیامون این وبلاگ شده تنها نقطه ی امن دنیا یه نقطه امن لا به لای زندگیمون: شبیه تنها دیوارِ با دَر اطرافمون برا خلاصی از دست جنب و جوشهای بیخود، جنگای داخلی، سقوطای بی مرگ، خنده های زورکیِ حال بهم زن و تنها راه نجات از دست این سکوت کُشنده.
- پیدا شدن یه دوست جدیدو میشه به فال نیک گرفت
- یه زمانهایی رو هم باید به یادآوری آینده اختصاص داد
- چرا بیشتر مواقع ترجیح میدیم به جای پله از مسیر مخصوص معلولا استفاده کنیم؟
- کم نیستن کسایی که فقط سیگار میکشن برای مخ زنی اگه مخی باشه!
پنج شنبه عصر رفتم بیرون که چرخی بزنم که هوا ابری شد با ابرای سیاه. میشد دید که مردم قدمهاشونو سریع تر برمیدارن چون رعد و برق مثل یه لامپ یهو آسمانو روشن میکرد. بر عکس بقیه من قدمامو آروم تر برمیداشتم چون علاقه عجیبی به رعد و برق دارم: گوشه ی یه آپارتمان یه جا برای نشستن پیدا کردم که بیشترین میدان دید رو به آسمون داشت نیم ساعتی همینطور گذشت که مادرم زنگ زد که بیا خطرناکه و فلان که منم دیگه برگشتم منظره های قشنگی رو دیدم.
- یه دوست تنبلیم دارم که تعریف میکرد درست وقتی میخواست فصل تنبلیِ کتاب "از حال بد به حال خوب" رو شروع کنه کتابو گم کرده.
- آدم بعضی موقع ها دلش برای نفرت انگیزترین آدمای زندگیشم میسوزه برای دست و پا زدنهای بیهوده اش که هر لحظه اونو بیشتر به پایین میکشه.
- یه کار خوب با یه آدم ثابت .
- اینجا عشق طعمه ی حریقی ساختگی شده و همه فقط دارن تماشا میکنن: کپسول آتش نشانی فقط یه قدم با اونا فاصله داره.
- کاش خنده ی آدما تو دستخطشون معلوم بود یا حسشون نسبت بهت.
{منچستر با جان کندن 2-1 برد از وستهام. نمیشه امید داشت که
باخت 1-0 با بارسا رو جبران کنه}
من ازت دوری میکنم و تو از چشمم میفتی داخل چاهی که به یه دنیای مجازی راه داره یه جا آروم میشینی به تماشا. با خودت میگی: این دیوونه هنوزم به آینده ی بهار این سالهای تکراریش امیدواره با اینکه بین دریایی از متغییرهایی که همیشه میگفت ازشون بیزاره داره خفه میشه.
میگم بین خودمون باشه من صداشو میشنوم اون اینو نمیدونه: بهتر، اینطوری واقعی تر میشه. با خودم میگم: آخر چاه این سالای تکراری به آسمون راه داره کاش میشد بهت توضیحش داد که این تئاتری که داری میبینی هیچیش واقعی نیست نویسنده اش هروئینی بوده. پاشو از رو صندلیت پاشو که تا آسمون خیلی راهه
برای خیلیامون این وبلاگ شده تنها نقطه ی امن دنیا یه نقطه امن لا به لای زندگیمون: مثه آخرین فرصت برای وارد کردن یه رمز درست ورود بعد چند بار اشتباه زدن، برای خلاصی از دست جنب و جوشهای بیخود، جنگای داخلی، سقوطای بی مرگ، خنده های زورکیِ حال بهم زن و تنها راه نجات از دست سکوتی که هر لحظه تو کل بدنت پخش میشه
- پیدا شدن یه دوست جدیدو میشه به فال نیک گرفت
- یه زمانهایی رو هم باید به یادآوری آینده اختصاص داد
- بیشتر مواقع ترجیح میدیم به جای پله از مسیر مخصوص معلولا استفاده کنیم، چرا؟
من ازت دوری میکنم و تو از چشمم میفتی داخل چاهی که به یه دنیای مجازی راه داره یه جا آروم میشینی به تماشا. با خودت میگی: این دیوونه هنوزم به آینده ی بهار این سالهای تکراریش امیدواره با اینکه بین دریایی از متغییرهایی که همیشه میگفت ازشون بیزاره داره خفه میشه.
میگم بین خودمون باشه من صداشو میشنوم اون اینو نمیدونه: بهتر، اینطوری واقعی تر میشه. با خودم میگم: آخر چاه این سالای تکراری به آسمون راه داره کاش میشد بهت توضیحش داد که این تئاتری که داری میبینی هیچیش واقعی نیست نویسنده اش هروئینی بوده. پاشو از رو صندلیت پاشو که تا آسمون خیلی راهه
برای خیلیامون این وبلاگ شده تنها نقطه ی امن دنیا یه نقطه امن لا به لای زندگیمون: مثه آخرین فرصت برای وارد کردن یه رمز درست ورود بعد چند بار اشتباه زدن، برای خلاصی از دست جنب و جوشهای بیخود، جنگای داخلی، سقوطای بی مرگ، خنده های زورکیِ حال بهم زن و تنها راه نجات از دست سکوتی که هر لحظه تو کل بدنت پخش میشه
- پیدا شدن یه دوست جدیدو میشه به فال نیک گرفت
- یه زمانهایی رو هم باید به یادآوری آینده اختصاص داد
- بیشتر مواقع ترجیح میدیم به جای پله از مسیر مخصوص معلولا استفاده کنیم، چرا؟
- احساس میکنم چند وقته کرخت و بی حس شدم. ولی خوبه که هنوزم با شنیدن یه موزیک خاص، با دیدن یه عکس از یه لحظه کمیاب یا با خوندن یه شعر از حسین صفا میتونم ذوقی رو حس کنم که با رگام تو کل بدنم پخش میشه. راستی درسته که وقتی بی حس میشیم زندگی راحت تر میشه؟ نمیدونم.
- دوستم دیشب پیام داده نوشته: "روزت مبارک" با خودم میگم بسم الله، مگه روز چیه؟ تقویمو نگاه میکنم چیزی ننوشته ازش پرسیدم مگه روز چیه؟ نوشت "12 می روز جهانی پرستار میباشد، ک*مغز" با خودم گفتم: بابا این دیگه کیه (!) و نوشتم: آهااا حال داریناا.
- مثلا اگه صبح قرار باشه برم دوتا نانِ بربریِ داغ بگیرم
تو مسیر برگشت تا رسیدن به در خونه ناگهان بَدل شده به یه دونه نان بربری داغ. اینجا
دیگه بحث لایف استایل و این سوسول بازیا نیست بنظرم شوما فقط باید کار خدا
رو تماشا کنی.
+ نشست نقد و بررسی برنامه عصر جدید با حضور علیخانی و بشیر حسینی در دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست دانشجویی که با لحنی انتقادی سخن میگفت به بخشی از صحبتهای بشیر حسینی
اشاره کرد [که گفته بود دانشجویان دانشگاه تهران اخمالو هستند] و گفت: گفتید اخمالو هستیم بله چرا نباشیم؟ وقتی در یک برنامه
تلویزیونی مثل عصر جدید از خانواده شهدا استفاده ابزاری میشود تا پوششی
برای رویکرد غربی برنامه باشد چرا اخمالو نباشیم؟ وقتی زنها یا حضور ندارند و یا وقتی حضور دارند از آنها سوالاتی از این قبیل میشود که همسرت چه میگوید اگر غذا درست نکنی؟ معلوم است که عصبانی میشویم.
به احترام همه ی اون لحظه هایی که دنیا برات نخ نما شد،
به احترام همه ی شروع هایی که یه قدم دیگه به آخر خط نزدیکترت کرد،
به احترام همه ی امکانهایی که تا ابد ازت سلب شد،
و به احترام تک نگاهی که تا مغز استخوانت نفوذ کرد.
بایــــــــــــــــــــــد ادامــــــــــــــــــــــــه داد
باید دنبال حال خوب بود
از نوع خاصش، از نوع خودت و بدونیم که "طبیعت معطل ما نمی مونه"
"به این فکر می کنم که تنها آدمهایی ارزش نگاه کردن دارند که رسیده اند به قعر و آن ته کمانه کرده اند، چون بعد از کمانه کردن در عجیب ترین مدارها قرار می گیرند" [ریگ روان]
برای کانال تصمیم گرفتم که دیگه فقط داخلش موزیک به اشتراک بذارم و این یعنی ممکنه دیر به دیر اپدیت بشه. باز برگشتم به اینجا یعنی وبلاگم :)
درباره این سایت